حزب نهضت یک جانب صلح نیست، محمدجان نوری، فرزند سیید عبدالله نوری نیست: دو نتیجه گیری از یک مصاحبه

حزب نهضت یک جانب صلح نیست، محمدجان نوری، فرزند سیید عبدالله نوری نیست: دو نتیجه گیری از یک مصاحبه
استاد ادب و خرد، پدر ادبیات جاودانه ما ابوعبدالله رودکی در باب منسوبیت پدر و فرزند چنین فرموده بود:

 آه، دریغا، که خردمند را، 
 باشد فرزند و خردمند نه.
گرچه خرد دارد و دانش پدر،
حاصل میراث به فرزند نه.

هنگامی مصاحبه محمدجان نوری، فرزند سابق رئیس کمیسیون آشتی ملی و سابق رئیس حزب نهضت اسلامی مرحوم سیید عبدالله نوری را در سامانه بی‌ادب "اصلاح" از تاریخ 9 اوت سال 2019 خواندم، بی‌اختیار این مصرع های دلگداز پیش نظر آمدند. زیرا این مصاحبه نه تنها انکار فکر و اندیشه مرحوم سیید عبدالله نوری، بلکه انکار سطح و درجه شخص او از جانب فرزندش بود. سراپای این مصاحبه مخالف با اندیشه و سرشت پدر، مخالف با راه پیموده پدر، مخالف با میراث پدر است که شایسته هیچ فرزند صالحی نیست...
از آنجا که مصاحبه طولانی است، می‌خواستم تنها به دو- سه نکته آن اشاره‌ کنم که بسیار ناجا و ناسزا افتاده است:
نخست این که محمدجان نوری در مصاحبه در باره آرزو و هدف پدرش صحبت کرده، بارها تاکید دارد که آرزوی یگانه پدرش برقراری صلح و امنیت و ثبات و آرامی در تاجیکستان بوده است. او تاکید می‌کند که پدرش هیچ مقامی نمی‌خواسته است، مال و دنیا نمی‌خواسته است، از نمایندگی پارلمان و سمت وزیری دست برداشته بوده است، تنها صلح و اتحاد مردم تاجیکستان را می‌خواسته است...
اگر این سخنان حقیقت داشته باشند، پس چرا فرزند بزرگ سیید عبدالله نوری امروز با همان آرمان های پدر دشمنی دارد؟ پس چرا او از صلح و ثبات تاجیکستان و از اتحاد مردم آن خوشحال نیست؟ اگر او فرزند نوری صلح دوست و وحدت خواه باشد، چرا در صف چند دشمن صلح و وحدت جای گرفته است؟ اگر او فرزند نوری از مقام و قدرت دست برداشته باشد، پس چرا در صف مقام خواهان و قدرت خواهان شدید سنگر گرفته است؟ اگر او فرزند نوری پرهیزکار از دنیا باشد، پس چرا در کنار تاجر حریص وطن‌فروشی مثل محی الدین کبیری مقام گرفته است؟ در کنار تاجری که مکتب و میراث نوری را فروخت، به تجارت شخصی و منبع سود خود تبدیل کرد؟ این سؤال ها بسیار مهمند؟ مگر این گونه موقعگیری خاص فرزندان ناخلف نیست؟
نکته دیگری که محمد نوری در مصاحبه خود تاکید کرده است، دوستی نزدیک پدرش با پیشوای معظم ملت، محترم امامعلی رحمان، رئیس جمهوری تاجیکستان است. دوستی این دو شخص در روند صلح سازی به یک برادری واقعی تاجیکی تبدیل شده بود که آن فراتر از سیاست است. وقتی امامعلی رحمان به منزل زیست سیید عبدالله نوری برای عیادت می‌رفت، در آن جا سیاست نبود، بلکه دوستی و برادری و احساس بلند جوانمردی و انسانی بود. خوشبختانه، نوار آن دیداربینی پیشوای ملت در منرل سیید عبدالله نوری در اینترنت دسترس است و هر کس می‌تواند صمیمیت رفتار و گفتار را در آن با چشم خود ببیند. طوری خود محمد نوری اطلاع می‌دهد، پیشوای ملت به عنوان دوست دستور دادند که وزارت امور خارجه و سفارت تاجیکستان در آلمان تمامی تشریفات و هزینه معالجه سیید عبدلله نوری را بر عهده بگیرد. این یک اقدام کاملا انساندوستانه و برادرانه بود.
اما محمد نوری بر خلاف آیین جوانمردی، این دوستی پاک و برادرانه تاجیکی را تابش سیاسی داده، به صمیمیت آن اسناد می‌آورد. او بی‌شرمانه اظهار می‌دارد که گویا در دوره مریضی سیید عبدالله نوری رهبریت کشور از محبوبیت او ناراحت می‌شده‌است و تنها "محبوبیت و احترام فراگیر اقشار گوناگون باعث گردید که رهبران اول کشور نیز به دیداربینی ایشان بیایند" (?!). علاوه بر این، او به خود اجازه می‌دهد، که با کنایه و سخنان تحقیرآمیز نسبت به رهبریت دولت صحبت کند. این عمل محمد نوری هم نامردی و هم ناآدمی است. در فرهنگ تاجیکی ما دوستان پدر از جمله مقدسات برای فرزندان به حساب می‌روند. بنا بر این، از جانب فرزند سیید عبدلله نوری صدا دادن چنین سخنان ناجوانمردانه نسبت به رهبریت دولت ناخلفی محض است، پیش از همه نسبت به پدر خود.
اگر این جوان کم‌خرد یک بار به سخن و اندیشه‌های پدر خود نسبت به شخص امامعلی رحمان روی می‌آورد، هرگز چنین سخنان را نمی‌گفت. اگر شما فراموش کرده باشید، همه یاد دارند که سال 2007، هنگام جشن روز وحدت ملی در ناحیه رشت مرحوم سیید عبدلله نوری با وجود مریضی خود در آن شرکت کرده، در حالی که حتی تولن قائم ایستاده سخن گفتن نداشت، در حضور تمامی مردم کشور، از جمله چنین دعا کرده بود: "خدایا، من نمی‌دانم که از عمر من چه قدر باقی مانده است. اما دعا می‌کنم که خدایا، هر قدری که از عمر بنده باقی مانده باشد، آن را بگیر و به عمر این جوانمرد، به عمر امامعلی رحمان ضم کن، زیرا دولت و ملت من به او نیاز دارد، زیرا او تاجیکستان را نجات داد و او می‌تواند آن را جلو برد...". هیچ فراموش نمی‌شود که آن لحظه از این سطح صمیمیت و این سطح وحدت این دو شخص کشور همگان بی‌اختیار اشک می‌ریختند. اگر شما سیاستزده شده و حتی به پدر خود باور نداشته باشید، ما باور داریم که این سخن سیید عبدالله نوری بسیار صمیمی بود، او بسیار دقیق درک می‌کرد که شخص امامعلی رحمان برای تاجیکستان چه قدر مهم و تقدیرساز است...بنا بر این، خواهش می‌کردیم که برای نفع اندکی پدر خود را، روح پدر خود را ناراحت نکنید...شکی نیست که اگر مرحوم سیید عبدالله نوری زنده می‌بود، نخستین کسی می‌بود که این موقع ضد ملی محی الدین کبیری و این رفتار بی‌ادبانه و ناجوانمردانه فرزند ناخلفش را شدیدا محکوم و نفرین می‌کرد.
چنین موقع ناسپاس و بی‌خردانه محمد نوری نسبت به رهبریت کشور در حالی است که با وجود پیش آمدن جنایت های ضد ملی از جانب اعضای نهضت، رهبریت دولت تاجیکستان به احترام آن دوستی مردانه، به خاطر آن صلح و آشتی، دستور داده‌اند که کسی به فرزندان و خانواده سیید عبدالله نوری در تاجیکستان کاری نداشته باشد. محمد نوری خوب می‌داند که امروز فرزندان سیید عبدالله نوری و خویشاوندان وی در تاجیکستان آسوده زندگی کرده، پسران او آزادانه به تجارت های بزرگ مشغولند. در چند سال اخیر، بویژه پس از سال 2015، تجارت فرزندان او چند برابر اقزایش یافته است، بنیاد چند آپارتمان را پایان داده‌اند، کاخ های خودشان را دوباره تجدید و نوسازی کرده‌اند که تکتک راهروان این را می‌بیند. چه قدر حیف است که محمد نوری با بی‌ادبی خود با این صحیفه پاک سیاهی می‌پاشد. ما باور داریم که در دور خود خانواده و نزدیکان مرحوم سیید عبدالله نوری نیز این موقع نامردانه حتما محکوم می‌شود. زیرا این موقع محمد نوری نه تنها برای خودش، بلکه برای این خانواده آبرومند کشور نیز یک خجالت و ننگ است...
برعکس، آیین جوانمردی این می‌بود که امروز محمد نوری در کنار رهبر دولت قرار گرفته، از مهمترین کارنامه پدرش، از صلح و ثبات و آشتی و اتحاد مردم دفاع می‌کرد، در آبادانی کشور سهم می‌گذاشت...
مسئله سومی که محمدجان نوری بدون هیچ صلاحیت به آن دخل کرده است، "جانب صلح تاجیکان" بودن یا نبودن حزب نهضت اسلامی می‌باشد. این جوان نوپا اظهار داشته است که گویا دولت صلح را محض با حزب نهضت به امضا رسانیده‌است و سازمان تروریستی و افراطگرای حزب نهضت یک جانب صلح تاجیکان بوده است. و گویا این حقیقت را "حتی کودک گهواره می‌داند". اما افسوس که این کودک گهواره سیاست از حقیقت صلح تاجیکان هیچ خبری نداشته، چنین ادعای بی‌شرمانه را تکرار می‌کند. البته او نمی‌توانست از این روند آگاه باشد، زیرا در سال های گفتگوهای صلح او در کنج مدارس دینی قُم مشغول آموزش درس های آخوندی بود...
از انجا که گویا "یکی از جانبهای صلح تاجیکان" بودن حزب نهضت را نهضتیان امروزه همیشه تاکید می‌کنند، می‌خواستم به عنوان شخص بی‌واسطه آگاه از جزئیات این مسئله، در این باره کمی اظهار نظر کنم. اگر تمامی اسناد صلح تاجیکان را ورق زنیم، در هیچ جای آنها حزب نهضت اسلامی به عنوان جانب صلح ثبت نشده است و در هیچ جای آنها این حزب به عنوان جانب صلح امضا نگذاشته است. جانبهای صلح تاجیکان دولت و اتحاد نیروهای مخالفین تاجیک می‌باشند که آن زمان ائتلاف نیروهای مخالف با دولت را تشکیل می‌کرد. در تمامی اسناد صلح در کنار جانب دولت محض امضای نماینده و یا رهبران اتحاد نیروهای مخالفین تاجیک است، نه نماینده یا رهبر حزب نهضت.
اگر مسئله را باز هم عمیقتر باز کنیم، در روند مذاکرات صلح تاجیکان و در مرحله امضای اسناد صلح سازمان تروریستی و افراطگرای حزب نهضت حتی شرکت نداشت. زیرا ماه فوریه سال 1993 در جلسه عمومی رهبران مخالفین اسلامی تاجیک که در شهر تخار کشور افغانستان برگزار شده بود، با مصوبه رهبریت حزب نهضت اسلامی تاجیکستان این حزب سیاسی رسما پراکنده اعلام شد و این مصوبه شخصا از حانب سیید عبدالله نوری قرائت شده بود. آن زمان برای راه اندازی مبارزه گسترده با دولت تاجیکستان سازمان جدید-"حرکت نهضت اسلامی تاجیکستان" تاسیس شد. این حرکت از افراد مثل ملاها، اهل تصوف، ایشانها و ملاهای غیرحزبی، نمایندگان مفتیات تاجیکستان، نهضتیان سابق، بعضی اشخاص و ضیائیان مهاجر، قمندان های صحرای و غیره تشکیل شده بود. برای دسترس کردن اطلاع تاریخی در این مسئله باری به کتاب های خود رهبران حزب نهضت مثل سیید عبدالله نوری، محمدشریف همتزاده، خصوصا، کتاب های سازمان تروریستی و افراطگرای حزب نهضت، از جمله "30-سالگی حنیت" و "40-سالگی حنیت" مراجعت کنید. در آنها خود رهبران حزب بارها تاکید کرده‌اند که سال 1993 "به خاطر به صف مبارزه شامل شدن گروه های دیگر دینی" رهبریت حزب نهضت اسلامی را رسما پراکنده کرده، به جای آن نیروی فراگیر-حرکت نهضت اسلامی تاجیکستان را تشکیل کرده بودند.
در قدم بعدی، محض "حرکت نهضت اسلامی تاجیکستان" یکجا با حزب های غیراسلامی اتحاد نیروهای مخالفین تاجیک را تشکیل کردند. یعنی، در ترکیب اتحاد نیروهای مخالفین تاجیک نیز هیچ زمان سازمان تروریستی و افراطگرای حزب نهضت اعضا نبود. سیید عبدالله نوری محض به عنوان نماینده حرکت اسلامی تاجیکستان رهبر اتحاد نیروهای مخالفین تاجیک انتخاب شده بود و در مذاکرات صلح به عنوان رهبر این اتحاد شرکت می‌نمود. شاید امروز شما این حالت را تاکتیک یا استراتژیک حزب نهضت عنوان کنید، اما واقعیت و حقیقت تاریخی محض همین است که حزب نهضت نه عضو اتحاد نیروهای مخالفین تاجیک بود، نه در مذاکرات صلح شرکت کرده است و هیچ سند صلح را امضا نکرده است.
بنا بر این، تاکید به این نکته بی‌شرمی نیست، بلکه ندانستن این حقیقت تاریخی بی‌شرمیست. خصوصا، برای کسانی که خود را وارث این مکتب می‌نامند.
یگانه موردی که در اسناد صلح به حزب نهضت اسلامی اشاره‌ می‌شود، پروتکل مسائل سیاسی است که آن دادن مجوز مجدد به حزب و سازمان های ممنوع اعلام شده در سال 1992، از جمله حزب نهضت اسلامی را پیش‌بینی می‌کرد.
از نظر حقوقی نیز حزب نهضت در سالهای روند صلح عموما وجود حقوقی نداشت. زیرا فعالیت آن از آخر سال 1992 تا سپتامبر سال 1999 از جانب دادگاه عالی تاجیکستان رسما ممنوع شده، حزب برهم داده شده بود. تنها پس از سپتامبر سال 1999 حزب نهضت مجددا ثبت نام شده، رسما عرض هستی کرد.
از جانب دیگر، اگر همین منطق محمد نوری را پیگیری نماییم، پس امروز پیمان ملی تاجیکستان نیز همان سازمان تروریستی و افراطگرای حزب نهضت اسلامی است، زیرا حزب نهضت یکی از اعضای آن است. پس، چرا پیمان ملی تاجیکستان به عنوان سازمان مستقل دیگر معرفی می‌شود، اگر آن همان سازمان تروریستی و افراطگرای حزب نهضت اسلامی باشد؟
علاوه بر این، اگر این منطق ناقص را اساس گیریم، رئیس جمهوری تاجیکستان نیز همزمان رئیس حزب خلقی دموکراتیک تاجیکستان هستند. پس، آیا به نظر محمد نوری اتحاد نیروهای مخالفین تاجیکستان نه با دولت، بلکه با حزب خلقی دموکراتیک تاجیکستان صلح را امضا کرده است؟ 
نهایت، اگر حزب نهضت "یک جانب صلح" باشد، پس چرا با نبودن این حزب در تاجیکستان چیزی تغییر نیافته، صلح و ثبات همچنان باقی است؟ چرا اعضای دیگر اتحاد نیروهای مخالفین تاجیکستان در کشور آزادانه کار و فعالیت دارند و از رفتن چند نفر شما کسی را پروای نیست و آشتی ملی با تمامیت خود ادامه‌ دارد؟ 
 بنا بر این، بیبون هیچ شک، دو جانب صلح تاجیکان دولت و اتحاد نیروهای مخالفین تاجیکستان بودند که نهاد هر یکی از آنها معلوم و مشخص است.
عموما، در باره فعالیت و افکار محمد نوری که پس از سال 2015 در ایران و کشورهای اروپای انجام شده است، جامعه ما اطلاعات زیادی را در دست دارد. اما سکوت او را در این سالها ما نشانه خرد و ادب پنداشته، گاها از او به نیکی یاد می‌آوردیم. اما صد افسوس که نهضتیهای اغواگر توانستند در نهایت او را نیز به ‌بازی درارند، او را به عنوان کارت آخرین استفاده برند. محی الدین کبیری که دیگر هیچ حیثیت و آبرو ندارد، چند سال باز نقشه داشت که محمد نوری سرگردان و کلونده را با راهی به دور خود بکشد و از نام او سوءاستفاده نماید. در نهایت، آن چیزی را که کبیری می‌خواست، از زبان محمد نوری صدا داد.
چنین بی‌ادبی و رفتار ناشایسته محمد نوری می‌تواند سبب های گوناگون داشته باشد. شاید زندگی مرفه در مهمانخانه‌های اروپا و بستگی به تامینات مالی خواجگان او را به این قدم بی‌خردانه وادار نمود؟ یا شاید اسیر بودن زن و فرزند و مادر و خواهرانش، عموما 29 نفر اهل خانواده‌اشان در ایران عامل این موقعگیری او باشد؟ زیرا فرزندان سیید عبدالله نوری به اطرافیان شکایت کرده‌اند که مقامات ایران با هر بهانه شناسنامه و مدارک مادران و اهل خانواده آنها را برایشان نمی‌دهند، تا آنها به کشور دیگری سفر کنند. اما سبب هر چه باشد، یک چیز مشخص است که این طفل نوپای سیاست به این آسانی به ‌بازی درآورده شد. خلاصه، با مطالعه مصاحبه فرزند بزرگ مرحوم سیید عبدالله نوری-محمدجان نوری بی‌اختیار این سؤال به ذهن آمد که کجاست آن سطح و صمیمیت نوری، کجاست عادیترین رفتار انسانی و مردانگی...پاسخ مطرح به این سؤال همین بود که یقینا این فرزند فرزند آن پدر نیست، این فرزند به جز نام خانوادگی از او چیزی به میراث نبرده است...آری، هر دو نوری هستند، اما این کجا و آن کجا...
 
 سعید‌خواجه ‌کبیراف، 
بازنشسته روند آشتی ملی،
عضو زیرگروه کاری کمیسیون آشتی ملی
در امور شامل نمودن نیروهای مخالفین 
 به هیئت نیروهای مسلح جمهوری تاجیکستان

Telegra.ph​​​

Комментарии (0)

Оставить комментарий