تبدیل الفبا و استاد عینی
به افتخار زادروز استاد صدرالدین عینی
هر حرفی که نسبت به استاد صدرالدین عینی گفته میشود، بیشک، به این ملت و خلق کهنبنیاد مربوط میشود. از این سبب، این بار قرار دادم خاموش ننشینم.
از زبان یک گروه مردم ناآگاه و حتی از زبان برخی از روزنامهنگاران و نفران صاحبنظر شنیدن سخنهای بیربط، مانند «خط فارسیرا عینی از بین برد»، «خط لاتینرا عینی جاری کرد»، دلمرا چون پلنگ گرسنه میخراشند. از این نفران غفلتزده سوال کنید که از چندین جلد آثار استاد عینی کدام جلدرا بطور کامل مطالعه کردهاند، سرخ و سفید میشوند. شاید باطناً به غفلت خود اقرار شوند، اما از اسپ جهالت پایین نمیآیند.
در مورد تغییر رسمالخط به مقالههای علیحده محمدجان شکوری، طالب وهاباف، خداینظر عصازاده، محمدیوسف اماماف مراجعه کردیم، با چندی از عینیشناس، مانند جمعهبای عزیزقلاف و عبدالخالق نبوی صحبت داشتیم. آنها همه تایید میکنند که در تبدیل خط در سالهای 1929 و 1940 صدرالدین عینی نقشی ندارد و با تقاضای سیاست دور اورا میبایست قرارهای در مسکو قبولشدهرا بپذیرد. «در مورد مقام استاد عینی عاید به تبدیل الفبا همین نکتهرا باید تاکید کرد که اگر استاد میخواست هم از عهده این عمل نمیبرامد»،-این نوشته عبدالخالق نبوی در کتاب «جستارها و ابتکارات در نثر» سخن مارا تقویت میدهد.
دوم این که سیاست تغییر الفبا نه تنها در تاجیکستان، بلکه در بسیار کشورهای اتحاد شوروی جریان داشت. بنا به قول دانشمند نکتهسنج تاجیک جمعهبای عزیزقلاف، اگر تاریخ دولتداری شوروی دیگر خلق و ملتهارا درست بیاموزیم، روشن میشود که رسمالخط آنها نیز عوض شده است. این حادثه تنها خاص تاجیکستان شوروی نبود.
در آن زمان حساس که کوچکترین اقدام «نابجا» باعث شکایت پانترکستان و دشمنان دیگر ملل میگردید، علیرغم سیاست دور سر برداشتن تاجیکان معنی زیر خطر گذاشتن هستی خلق و ملت و واحد جغرافی تاجیکستان شورویرا داشت که با سختی به دست آمده بودند. در چنین وضع زیرکی سیاسی استاد عینی کار داده است. ادبیاتشناس خداینظر عصازاده در مقاله «سیاست، واقعیت و استاد عینی» نیز به سیاستدانی این ابرمرد اشاره کرده نوشته است: «استاد عینی با استفاده درست سیاست توانست که زینههای دشوار زندگیرا بالا شود و خودرا بهر دفاع ملت و دولت نو تاجیک نگاه دارد و به زندگینامهاش داغی نگذارد. در حالی که ادیبان بالیاقتی بودند که واقعیت و سیاسترا درست کشف کرده نتوانستند و به جان خود و ایجاد خود ضرر معنوی و جانی وارد ساختند».
استاد عینی همچون سیاستمدار نکتهسنج، احتیاطکار و دوراندیش خوب میدانست که به سیاست خلاف رفتن ادیب عاقبت ناگواری دارد و با نامهای مستعار و رمزی مقالهها نوشته کوشش اثبات هستی ملت و زبان و فرهنگ تاجیک میکند.
از اکثر مقالههای استاد عینی پیداست که او سیاست تاجیکپرستی خودرا همیشه به سیاست حکومت شوروی توانسته سازگار نماید و در هیچ مطلب او بوی محلگرايي، ملتگرایی و یا برتریجویی موجود نیست. اما با این وجود، دشمنان همانا به بدنام و نابود کردن او تلاش میکردند. پس از مختاریت تاجیکستان در هیئت ازبکستان نیز استاد عینی «آهن تافتهرا در گرمیاش» کوبید. او همچون شخص خردمند و دوربین احساس میکرد که اگر همین حالا به دولت علیحده شدن تاجیکستان کوشش به خرج ندهند، بعداً دیر میشود. از این سبب، بهار سال 1925 به نوشتن تذکره «نمونه ادبیات تاجیک» پرداخت و در کوتاهترین مدت به انجام رساند که آن سال 1926 در نشریات مرکزی خلقهای شوروی چاپ شد. در چنین نشریات بانفوذ دولتی به چاپ رسیدن کتاب او که نامواژه تاجیک زیب آن بود، عینیرا نیروی دوچند مقاومت بخشید و خطاب کرد: «اَنه این اثر – «نمونه ادبیات تاجیک» با دلایل تاریخی پرده آن اغواگرانرا پاره کرد و به دهان آنها مهر خموشی زد».
البته، سال 1929 از الفبای فارسی به الفبای لاتین و سال 1940 از لاتین به حروف سرلیک گذشتن تاجیکستان، استاد عینیرا ناراحت میکرد. به قول خداینظر عصازاده او «این تبدلاترا بیمنطق و بر ضرر ارزشهای ادبی و فرهنگی ملت میدانست»، ولی برای با سیاست دور سازگار بودن، مشکل بودن خط عربیاساسرا تأکید داشته، بدین واسطه منافع از این هم مهمتر ملت و دولت تاجیک دفاع کرده است. بنا به گفته ادبیاتشناس عبدالخالق نبوی، «استاد نه تنها در سیاست و فرهنگ، بلکه در نوشتن اثار نیز احتیاطکاریرا شرط مهم میدانست. او حتی بعضی کلمه و عبارات روسی- انترناسیولیستیرا عمداً در نوشتههایش استفاده میکرد، در بعضی موارد اجباراً سادهبیانی میکرد تا زیر شبهه ادارات مربوطه قرار نگیرد، تا کارهای بزرگتر دیگررا راحتتر انجام دهد». مثال چنین «بیاحتیاطی» در «نمونه ادبیات تاجیک» در شعر «بوی جوی مولیان» رودکی مشاهده میشود که استاد جبر سیاسیشرا کشیده بود…
«به نظر چنین میرسد که برای بعضی از افراد یک حقیقت بیبحثرا باید بطور مکرر تذکر دهی تا ذهن ایشان از این افراط و تفریط اندیشه پاک شود…»،-گفتن عبدالخالق نبوی به رجوع دوباره ما به موضوع مذکور سبب شد و بار دیگر به تایید حقیقت حال کمر بستیم. زیرا «امروز صدرالدین عینیرا در عملی شدن لغو الفبای نیاکان ملامت کردن بیعدالتی نسبت به این شخصیت ناتکرار ملت است. آفرین به استاد عینی باید گفت که به همه نبردهای سیاسی طاقت آورد و «برای یک کَک شده پوستینرا نسوزاند»، بلکه برای ملتش خدمت کرد، ادبیات و فرهنگشرا عالمانه و صادقانه انکشاف داد».
در علم فلسفه هم قانون انکار انکار هست. موافق این قانون، انکار این یا آن حادثه و یا شخصیت نباید کُشنده، بلکه باید انکشافدهنده و تحریکبخشنده باشد. انکار باید چنان صورت گیرد که بهترین پدیدههای انکارشونده برای بهبود آینده تصدیقشونده خدمت کند، وگرنه آن انکار انکار بیمنطق خواهد بود. از این رو، پیش از بها دادن به حوادث گذشته و آثار و زندگینامه گذشتگان آگاهی کامل و خوشبینی ضرور است. اگر کس داند که از دست جلادان امیر 75 چوب خوردن چه رنج و اذیتی دارد؛ اگر کس داند که سال 1937-1938 از سیاست پُرفشار و پرتهدید و سیاه کردنهای یک زمره سیاستمعابان دولت شوروی دشمنان استاد استفاده برده، اورا بدنام و کتابهایشرا از چاپ و فروش باز داشتند و حتی بعد فشارهای روحی ادیب نومیدانه به لاهوتی نوشته بود که «…اگر با همه کوششها کار من بد شود، به بچگان من مانند یک کس داغدار نگاه نکنید»؛ اگر کس داند که حیات او همیشه زیر خطر قرار داشته، گاه در سمرقند و گاه در تاشکند پناه برده است؛ اگر کس نوشتههای اورا موشکافانه به رشته پژوهش کشد، به انکار خدمتهای بیدریغ علامه عینی نمیشیتابد، زیرا محض خدمتهای استاد عینی و همفکران او بودند که یک ملت بزرگ از «سیاه و سفید» گذشته خود آگاه شده، راه آیندهاشرا منور کرد.
بزرگمهر بهادر
Комментарии (0)