کنسپسیون جدید پروپاگندای محی الدین کبیری و دستور العمل جوزف گوبلز

کنسپسیون جدید پروپاگندای محی الدین کبیری و دستور العمل جوزف گوبلز

ماهیت کنسپسیون جدید - دستکاری آگاهی توده ای است - تبلیغاتی غریزی و بی شرمانه است، که بر احساسات و غرایز مردم تمرکز دارد. حقیقت در این تبلیغات در مقام آخر است. و اگر در برخی از رویدادهای تبلیغاتی آن حضور داشته باشد، تنها باعث ایجاد یک اثر عاطفی می شود.
به نظر می رسد، که نویسندگان این کنسپسیون دستورالعمل جوزف گوبلز، وزیر تبلیغات آلمان فاشیستی را خوب مورد آموزش قرار داده اند: "ما به دنبال حقیقت نیستیم، بلکه به دنبال تأثیر هستیم". تمامی فعالیت های تبلیغاتی در طول 2-3 ماه گذشته – انتشار در همه سایت های کابیری، مصاحبه وی با وب سایت خدمات امنیتی ایران TASNIM یک هدف واحد برای تحریک انفجار عاطفی یا احساسی دارند.
با انفجار احساسی، انسان به راحتی تمام شک و تردید های خود را از بین می برد و دلسوزانه به دروغ باور دارد، با این حال ممکن است آن نادرست باشد. و برای او به هیچ وجه مهم نیست، که توزیع کننده این دروغ چکسی است و برای کدام هدف خود آن را گسترش می دهد.
بر اساس کنسپسیون جدید، دو جبهه اطلاعات ایجاد شده است.
2
جبهه اول این داداجان عطاءالله است
در یکی از ملاقات ها در ستاد کبیری، تصمیم گرفته شد، که از هر طریقی باید داداجان نفرین از عرصه سیاسی حذف شود. در حالی که دادجان زنده هست، هیچ کس به جز ما به تصویرهای غلط رهبرمان محی الدین کبیری باور نمی کنند. ما چنین تصویر ایجاد می کنیم و او آن را با یک ضربه از بین می برد. اگر دادجان را از بین بریم، کل مخالفان خارجی تحت کنترل ما قرار خواهند گرفت. برای مبارزه با داداجان همه چیز خوب است. اما مؤثرترین آنها ترور اخلاقی است. داداجان دارای مشکلات صحتی دارد. چند سال پیش، او عمل جراحی قلب داشت. علاوه بر این، او عاطفی یا احساسی و زودباور است. تشکیل لعنت، افترا، حملات تهاجمی، نهایتا وضع صحت او را تضعیف خواهد کرد. و او خاموش خواهد شد.
لازم است، که به طور مرتب در باره وی داستان های مزخرف توزیع کنیم. داداجان به دولت فروخته شد! او نماینده خدمات ویژه حکومت است! یتیم اف مدتها قبل اورا استخدام کرده و خریده است! داداجان به طور مخفیانه به دوشنبه رفت و با رئیس جمهور دیدار کرد! اما او این را قبول نمی کند!
در نشست سازمان امنیت و همکاری اروپا از برلین به ورشو او با ماشین سفارت تاجیکستان سفر کرد!
داداجان الکلی است! علاوه بر این، او از بیماری روحی رنج می برد!
تاجیکان اروپا! از داداجان احتیاط باشید، مراقب خود باشید! از دیدن او اجتناب ورزید! او گماشته مخصوص خدمات ویژه تاجیکستان در اروپا است!
همه این اتهامات همراه با سوءاستفاده جغرافیایی و گاهی اوقات با کلمات ناخوشایندی همراه است.
اخیرا به نشان "وفاداری" به داداجان میرزا سلیم پور در سایت "Akhborkom" به طرز شگفت آور به طور معجزه آمیز یک اردک را راه اندازی کرد - داداجان یک کیسه پول از دولت دریافت کرد. و به میرزا نمی شود عیب گرفت. او به طور محکم توجیه می دهد - خدمات ویژه تاجیک برادر مرا مجبور کرد، که به من پیامی بنویسد و در این نامه گفته شد، که داداجان پول زیادی از دولت دریافت کرده است. من به برادرم نقل قول کردم و هیچ چیز دیگر. داداجان مربی (معلم) من است! او برادر بزرگ من است!
این مطلب بلافاصله توسط همه تبلیغ کنندگان کبیری در فیسبوک به صفحاتشان منتقل کردند. چطور می توانید ضرب المثل ضخیم تاجیک را نادیده نگیرید - توله سگ را بزرگ كردم و پای خودم را گاز گرفت.
داداجان قبل از همه در اینترنت اخبار خوشحال کننده – روز 1 نوامبر نخستین تروبین نیروگاه برق آبی راغون مورد بهره برداری آزمایشی قرار گرفت را منتشر کرد. این اطلاع با خوشحالی توسط همه طرف – هم جانبداران و هم مخالفان دولت پزیرفته شد. اما از سوی ایدئولوگ های کبیری نه. آنها در مورد این اطلاعات غم انگیز به داداجان تاختند و بار دیگر شخصیت اخلاقی زشت خود را نشان دادند. "آیا رئیس جمهور امامعلی رحمان سخنگوی خود را تغییر داد؟" یا در محل ساخت و ساز راغون سخنگوی جدید تعیین شد؟"
"چگونه میرزا سلیم پور در در سایت Akhborkom این اطلاع را نشر کرده است؟ آخر او عامل دولت است!"
من در بالا گفتم، که تبلیغ غلط اثر بیشتری نسبت به تبلیغات واقعی دارد. دروغ و دروغ گفتن نتیجه مطلوب دادند. حتی برخی از دوستان داداجان به افسانه "داداجان عامل یا نماینده دولت" است، باور کردند. و از طریق اشخاص ثالث، اورا سرزنش می کردند: "شرم بر او!"، "ما به او احترام داشتیم ولی او!" و غیره.
اما داداجان برای مدت طولانی ساکت بود. (بعدا متوجه شدم، که سکوت حرکت تاکتیکی او بود).
میخائیل کووتوزوف، فرمانده بزرگ روسیه در جنگ میهنی 1812 مدتها قبل از حمله به ناپلئون عقب نشینی کرد و حتی مسکورا برای غارت به او تحویل داد. ناپلئون تنها در مسکو سوخته متوجه شد، که او یک شکست شرم آور را تجربه کرده است. چیزی شبیه به کبیری است. در آن لحظه زمانی، که همه اطراف او لذت می بردند، که "مرگ داداجان فرا رسید!"، مطلب کواندا (سبد بافته شده) به زبان تاجیکی در فیسبوک منتشر شد. (فیسبوک، 1 نوامبر، صفحه داداجان). این یک ضربه خرد کننده به کل جبهه اول بود. و فورا از این جبهه فقط خرابه ها باقی ماند. گاهی اوقات، از بعضی ترانش های باقی مانده، شلیک ضعیف گلوله از سلاح های کم کالری شنیده می شود، اما گلوله ها به داداجان نمی رسند.
کبیری شوکه شد! در روز اول او درخواست، التماس، تقاضا به داداجان برای حذف مطلب ارسال می کند. داداجان قاصدان خودرا به مکان معین می فرستد. در طول روزهای بعد، مردم از جانبداران کبیری داداجان را به طور منظم در مورد وضعیت ذهنی خود مطلع می کنند. "او خودرا بد احساس می کند!"، "او شوکه شده است!"، "او در حالت نیمه هوشیار است!"
در نهایت، تمام قدرت خود را جمع می کند و دستور می دهد: "فاس!". و موج جدید ترور علیه داداجان، که تبدیل به یک شرم تازه برای کبیری شد، آغاز گردید. هنگامی که او به حواس خود می آید، او دستور قطع ترور را می دهد و پیام جدیدی به داداجان می فرستد: "من هیچ ارتباطی با آن ندارم، آنها خودشان بدون آگاهی من عملکردند! من به شما احترام زیادی دارم، داداجان! باور کنید!"
- من باور نخواهم کرد – پاسخ می دهد داداجان و کبیری را به دوئل بر پایه طرح زیر دعوت می کند: سوال من - پاسخ تو و سوال تو - پاسخ من. بگزار ناظران از دو نفر بی طرف باشند.
میدان از دلیر است.
کبیری تا امروز ساکت است.
داودون می گوید: "این دوئال هرگز اتفاق نخواهد افتاد." - کابیری به خوبی از عواقب برای او از دیدار رو به رو با من آگاه است. من هنوز همه چیز راجع به او نگفته ام.
هر پاراگراف "کاواندا" رزیلی، دوگانگی، حیله گری کبیری، این "سیاستمدار" – تاجررا نشان می دهد. به نظر میرسد، که رئیس حزب اسلامی مخالف در گذشته اخیر، رئیس ادارۀ مستقل کار با سازمان های مذهبی در دستگاه اجرائیه رئیس جمهوری بود. او به طور منظم به کمیته امنیت ملی در مورد اوضاع حزب تحت ریاست او، روحیه اعضای حزب، میزان خطر هر یک آنها به مقامات گزارش می داد. و پس از محکومیت دیگر رفقای خود، آرام آرام، همانطور، که هیچ چیز اتفاق نه افتاده است، با آنها بحث لحظه ای، تاکتیک ها و استراتژی حزب را به میان می گذاشت.
در عوض چنین خدمات او به یکی از الیگارش ها در تاجیکستان تبدیل شد. یکی از بازار های سودآور در تورسنزاده به نام همسرش و شرکت تولید کاغذ توالت ویک شرکت ساختمانی نیز. تجارتی، که بر اساس خیانت پایه گذاری شده بود. همکاران خودرا بفروشید و ثروتمند شوید! در آن زمان برای او برای مبارزه با حقوق بشر سود آور نبود.
سوالات داداجان در این مطلب نشرشده ضربه به روی کبیری است. این سوالات هنوز مانع راه نفس او است. آنها اجازه نمی دهند او آزادانه نفس بکشد. او نمی تواند به آنها پاسخ دهد، اما بدون پاسخ بودن، این به معنی ایجاد پرسش های جدید است. چه کاری انجام دهیم؟ چگونه او رنج می برد از پیدا نکردن پاسخ به این سوال! نه او و نه مشاوران او نمی دانند، که چه باید بکنند.
"چرا اکثر اعضای حزب او زندانی هستند و کبیری جان سالم به در برد؟"
"چه کسی از شش ماه قبل از آغاز کودتای ماه سپتمبر سال 2015 کبیری را برای منتقل کردن تجارت خود به خارج کشور خبر داد؟ و نه فقط تجارت، بلکه تمامی بستگان نزدیک و دور او؟
"چرا کبری بیش از یک سال پس از فرار خود سکوت کرد و از سفارت تاجیکستان در خارج کشور دیدن کرد و گفتگوهای مخفی داشت؟ به دنبال روش های آشتی بود یا "تکالیف" جدید؟
پس از شکست نخستین جبهه، تبليغ گرایان كبيری تاكتیک های خود را برای يک زمان تغییر دادند - گاهی اوقات دندان هایشان را می گرفتند و داداجان را تحسین می كردند. "چگونه نوشتن را از داداجان یاد بگیرید! - یکی از مشاوران سیاسی کبیری با اشاره به ایدئولوگهای دولت در فیسبوک می نویسد. به اروپا به نزد او برای آموزش سفر کنید. من هزینه های سفررا به شما پرداخت می کنم!"
و در عین حال نفرت شدید داداجان، خدمه های کبیری را آرام نمی گذارد. زیرا داداجان به آنها اجازه نمی دهد، که آنها تصویر دروغین "رهبر بزرگ" خودرا تقویت کنند. و آنها با ایجاد این تصویر، نان روزانه خود را به دست می آورند.
همه سگهای خیابانی یک عمل مشابه دارند، آنها به عابران پیاده از دور صدا می کنند، اما جرأت گاز گرفتن آنهارا نمی کنند. و اگر این سگ های گرسنه را کمی بترسانید، بدون توقف صدای خود، فرار می کنند. داداجان و تبلیغ کنندگان كبيری همين صحنه عابران و سگ های خیابانی را به یاد می آرد. سگ با دیدن شخص عابر صدا بلند می کند. شخص عابر یا به صدای سگ توجه نمی کند و یا کمی آن را ترس می دهد: "خاموش!"، "برو کنار!". و سگ بلافاصله فرار می کند، و همزمان صدای خودرا متوقف نخواهد کرد.
حالا سوال برای تکمیل کردن: چه کسی گفت که یک نفر در میدان جنگ جنگجو نیست؟ این اوست – جنگجوی تنها با ارتش قدرتمند خود، یک جنگ سالار بااستعداد است. هم ارتش و هم فرمانده از یک نفر تشکیل شده است - این داداجان است. او تنها در برابر کل ارتش مبارزان اطلاعاتی کبیری قرار دارد.
جبهه اول شکست خورد. افسانه "داداجان عامل دولت" نابود شد. ولی به سوال "چه کاری باید انجام شود؟" پاسخ وجود ندارد. حال محی الدین کبیری بد شد!
جبهه دوم – سیید مومن یتیم اف
کبیری پس از شکست شرم آور خود در جبهه اول، در جبهه دوم به موفقیت رو به رو شود. اگر چه این موفقیت ها فریبنده و شبیه یک خانه از کارتها است - اگر کمی خانه را لمس کنید، آن کاملا خراب خواهد شد.
وظایف جبهه دوم به وضوح مشخص است و از وظایف جبهه اول بسیار متفاوت نیستند – بردن آبروی رئیس خدمات ویژه در برابر مردم تاجیکستان، در شخص او ایجاد کردن تصویر لارنتی بریا در نسخه تاجیکی، جلاد،قتل افراد زیاد.
همزمان، امامعلی رحمان، رئیس جمهور و خانواده اورا علیه وی تحریک می کند.
بلافاصله سوال بوجود می آید: چرا سعید مومن یتیم اف هدف اصلی در جنگ اطلاعاتی جدید شد؟ خود تبلیغ کنندگان کبیری به این پرسش پاسخ می دهند. یتیم اف مرکز مغز دولت است! او حمایت کننده رئیس جمهور است! اگر آبروی یتیم اف برده شود و به استعفای او دستیابی شود، قدرت امامعلی رحمان ضعیف خواهد شد! سپس با قدرت ضعیف برخورد کردن آسان خواهد بود! 
در معرکه سیاه کردن یتیم اف، یکی دیگر از وصیت های جوزف گوبلز را به خود گرفت: "همان قدر دروغ بیشتر دهشت آور باشد، همان قدر ازدهام زیاد به آن اعتماد می کنند".
سعیدمومن یتیم اف بیخدا است! هنگامی که مادرش فوت کرد، او مانع اجرای حکم مسلمانان – ادای جنازه شد!"
"یتیم اف قصد دارد کودتا انجام داده، امامعلی رحمان را از مقامش برکنار کرده و قدرت را به دست خود بگیرد!"
متحییر نشوشید! جمعیت به این و دیگر اظهارات دروغین باور کردند! اما ضربه محکم به یتیم اف دروغ سرهنگ دو جعلی محمدی رسولف است، که مدتهاست به واقعیت تبدیل شده است. در ماه اوت سال جاری، بیانیه او در اینترنت در مورد گویا انکار ادعای شرکت در ترور کبیری، موجب ایجاد ثمره مثل انفجار بمب شد. در چند روز چند هزار بازدید از این ویدیو در YouTube ، ده ها تن در فیسبوک، موجی خشم در شبکه های اجتماعی، یک جشن در میان حامیان کبیری بود. عدم وجود واکنش کمیته امنیت ملی به این بیانیه تحریک آمیز، رسولف را به یک قهرمان در شبکه های اجتماعی تبدیل کرد. و این بیانیه به یک ماده بی انتها در تبلیغات ضد دولت تبدیل شد.
چطور می توان یکی دیگر از اظهارات جوزف گوبلز را به یاد نیاوریم: "یک دروغی، که هزاران بار تکرار می شود، تبدیل به راست می شود". امروز هیچ کسی در مورد درست بودن بیانیه رسولف تردید ندارد.
"یتیم اف یک اسکادران مرگ را به اروپا فرستاد! او می خواهد نه تنها کبیری، بلکه تمامی جانبداران اورا از بین ببرد! و مرا نیز!" چنین تایخ را 4 ماه است، که تیمور ورقی در اینترنت می چرخاند. خودتبلیغکنی بزرگ. تیموررا ترس دادن نمی شود او از مرگ نمی ترسد! او از مسیر انتخاب شده خود باز نخواهد گشت! در آینده نیز با رژیم دیکتاتوری مبارزه خواهد کرد!
در همین حال، "سرهنگ" راسولف را براحتی می توان در یک دروغ افشا کرد و اورا همراه با کبیری در این دنیای روشن و در یک روز شرمسار کرد.
اما حقیقت این است. رسولف محمدعلی در اوت سال 1997 پس از فارغ التحصیل شدنش از دبیرستان دو ساله کمیته امنیت ملی، در بخش اطلاعات و تحلیلی با رتبه ستوان دو شروع به کار کرد. افسر حرفه ای او موفق نشد. او برای کار عملی در منطقه جذب شد و اورا با تایید خود پشت کمپوتر به عنوان منشی دستگیر کردند. اورا در مدرسه افسران امنیتی به عنوان تحلیلگر آموزش داده بودند. شش سال بعد، در ماه نوامبر سال 2003 رسولف به طور داوطلبانه از مقامش برکنار شد. او به روسیه نقل مکان کرد، در کراسنویارسک اقامت اختیار کرد، شهروندی روسیه را به دست آورد. در اینجا یک سازمان عمومی برای حمایت از حقوق مهاجران جویای کار تاجیک ایجاد کرد. در حقیقت، تحت پوشش این سازمان، او به امور تقلب شروع کرد به جمع آوری پول از مهاجران بی سواد، بی دفاع برای ثبت نام، کمک برای پیدا کردن اشتغال، حل اختلافات با کارفرمایان و غیره آغاز کرد. در حالی که هیچ کاری را اجرا نمی کرد. یک گروه تاجیکها سازمان اورا به دادگاه کشیدند. قبل از فرار به اروپا، او توانست با شاکیان مذاکره کند و راه خود را توسط مرز باز کند.
موقعیت خود را تجزیه و تحلیل کرده (بیهوده به او در مدرسه کمیته امنیت ملی مهارت های تجزیه و تحلیل را تدریس نداده بودند)، به این نتیجه رسید، که زندگی در رفاه و بدون اضطراب را می تواند در اروپا تنظیم کند. و برای این باید چیزی را در باره اخراج شده ها فکر کند. برای آنکه اروپای ها متعصبانه صادق بودن به ارزش های خود او را بدون هیچ گونه موانع اداری پذیرفتند. و او پس از پانزده سال با افسانه ای درخشان به خود رتبه ستوان دو مستعفی و رتبه سرهنگ کمیته امنیت ملی تاجیکستان و یکی از «شرکت کنندگان عملیات» از بین بردن کبیری اختصاص داد. و او با صدای بلند اعلام کرد: "من در قتل کبیری شرکت نمی کنم! وجدان اجازه نمی دهد!"
البته، این "عملیات ویژه" در مورد سازماندهی جدید خودسینزور با کوچکترین جزئیاتش با محی الدین کبیری هماهنگ شده بود. البته این مجانی نبود. در باره چنین مطلب بی ارزش حتی نمی توانم در باره ایجاد تصویر قهرمانی کبیری آرزو کنم. علاوه بر این، پس از دو خودسینزور – "حمزه" و "شبنم" (در مورد این اقدامات در اطلاعیه اینجانب در فیسبوک در تاریخ 14 اوت 2018) وی احساس سلیقه ای کرد - اگر در هر زمان مختلف در اینترنت معرکه تبلیغاتی، تقاضا و سایر رویدادهای اطلاع رسانی وجود داشته باشد، مردم به تدریج می توانند فراموش کنند، که محی الدین کبیری در واقع چه کسی است. و انجمن های "دورتموند-1"، "دورتموند -2" و "ورشو -1"، "ورشو-2"، جای، که او در تمام دنیا شرمسار شد، ممکن است، که فراموش کنند. و تمامی توجه جامعه تاجیکستان به مقامات تاجیکستان متمرکز خواهد شد.
بیانیه رسولف یک عملیات درخشان است، که کبیری را قهرمان اینترنت جهان کرده است. و این یک سرمایه گذاری جدید از حامیان ایرانی در جیب کبیری است. من تصور می کنم، که چطور او روح گرفت، تا بار دیگر اهمیت خود را به حامیانش به نمایش گذارد! آنها می خواهند مرا بکشند! اکنون شما متقاعد شده اید، که من برای مقامات تهدید هستم! من قدرت هستم! و قادر به ایجاد انقلاب در تاجیکستان هستم! و شما تا امروز به من تردید دارید! پول بیشتری دهد!
چنین سود تقدیمی برای کبری است، که از بیانیه رسولف انتظار می رود. و نه تنها به احتمال زیاد. سرویس های اطلاعاتی اروپا به درستی بیانیه رسولف اعتماد کردند و این به طور قابل توجهی موقعیت کبیری را در اروپا تقویت کرد و او می تواند بدون هیچ اضطرابی و برای هر زمانی، که دلش خواهد زندگی کند.
رسولف نیز سود خوبی دریافت خواهد کرد. او خود را به عنوان یک فرد با استعداد نشان داد. او به طرز حرفه ای یک افسانه را ایجاد کرد و با استعداد آن را ارائه داد و هیچ سایه ای از شک و تردید به کاربران اینترنت باقی نگذاشت، که او حقیقت را بیان می کند. و او به خاطر یک هدف – دست یافتن به پناهندگی سیاسی در اروپای سیر نهایت خوشحال است.
به فائده پایدار یک مهاجر سیاسی، باید پاداش نقدی از کبیری را اضافه کرد، آخر او به عنوان "سرهنگ" کمیته امنیت ملی، شخصا به او ملحق شد و او را یک قهرمان کرد.
در جبهه اطلاعات جدید، مبارزان دولت (اغلب جعلی) ضعیف دفاع می کنند. برخی از آنها در فیسبوک مطلب را منتشر می کنند، که اثر برعکس دارند.
در حاشیه انجمن دورتموند -2 اندیشمندان فرهنگستان علوم در فیسبوک تاجیکان خارجی را ترس دادند، که اگر در این رویداد شرکت کنند، از یک تا پنج سال زندانی خواهند شد! این دانشمندرا می توان راحت در گروه تبلیغاتی حزب اسلامی ثبت نام کرد! در مدت طولانی، این مطلب قهرمان تمامی سایت های کبیری شد - "ما قدرت هستیم!"، "دولت از ما می ترسد!"، "مقامات در انتظار ترس از همایش ما هستند! و به همین دلیل آنها تاجیک های مقیم خارج را می ترسانند!"
احتمال در فرهنگستان علوم عالمان وقت لازم برای انجام علم ندارند، اگر آنها به اجرای اموری، که در آن چیزی را درک نمی کنند، جذب می کنند. عالمان بایستی به آموزش علم مشغول شوند نه به تبلیغ. شخصا، اگر صدها تاجیک در همایش در دورتموند شرکت می کردند، خوشحال می شدم. اگر آنها می دیدند، که کبیری در اطراف خود چه افرادی را جمع کرده است، به خود سوگند یاد می کردند، که هرگز با آنها سر و کار نداشته باشند.
در بهار سال جاری، تقریبا یک ماه در شهر دوشنبه هر روز با رسانه های دولتی آشنا شدم. و به نتیجه غم انگیز رسیدم - روزنامه های دولتی را افراد خیلی کم می خوانند. آنها افکار عمومی را تشکیل نمی دهند. باری هنگام زیارت یک دوستم، آخرین شماره یک روزنامه دولتی را، که روی میز او بود، به دست گرفتم. به محض این که من به خواندن مقاله با نام "سازمان تروریستی - افراط گرای" دوستم روزنامه را از من گرفت و گفت: "این مطلب سازمان تروریستی – افراطگرای است، چیزی جدیدی نیست، همان عبارات تکراری در مورد این موضوع. وقتی مقاله ای را در روزنامه ها با عنوان سازمان تروریستی – افراطگرای می بینم، ولش می کنم. و به طور کلی من به تو توصیه می دهم، که به روزنامه های دولتی وقت خودرا تلف نکنید. می خواهی، که در باره تاجیکستان چیزی جالبی بدانی، روزنامه های آسیا پلاس، س.س.س.ر.، فرژ، سمک، تاجیکستان، آزادگان، منبر خلق، ملت را بخوانم".
اینترنت میدان اصلی در جنگ اطلاعاتی بین مقامات تاجیکستان و حزب اسلامی است. این پلت فرم را تبلیغ کنندگان کبیری بطور متناوب، که هم حقیقت و هم دروغ را در هم می آمیزد، مورد استفاده قرار می دهند. و در این تبادل آسان نیست دروغ را از حقیقت تشخیص دهیم.
مبارزه شدید برایبه دست آوردن قلب و ذهن مردم وجود دارد. محی الدین کبیری آن را درک می کند. و برای این مبارزه صرف کردن پول را نمی خواهد.
آیا ساختارهای دولتی این حقیقت، یعنی مسئولین سیاست اطلاعاتی را درک می کنند؟ این سوال دست نخورده است.
P.S. عدم رضایت به رهبر خود در میان اعضای حزب تبعیدی در حال افزایش است. اعضای حزب و بیشتر کسانی، که به آنها متصل شدند، اعتراف می کنند، که پیمانی، که ماه سپتامبر سال جاری در ورشو اعلام شده است، یک حباب صابون است. "پیمان" این فریب خود و فریب حامیان مالی است، تا از دست دادن مالیات جلوگیری شود. افرادی، که این توافقنامه را امضا کردند، هیچ کس جز خودشان را نمایندگی نمی کنند.
امرالله نظام در فیسبوک "پیمان" مذکور یک سازمان مرده است و او خواستار خواندن نماز جنازه آن شد.
محی الدین کبیری در قیاس به تمامی جانبداران خود بهتر می داند، که این فریب و فریب خود است. او در یک نشست از کمبود تخصیص مبلغ از سوی مقامات ایرانی ابراز نارضایتی کرد. او گفت، که دولت حسن روحانی حریص است، بنابراین ما باید به دنبال حامیان مالی جدید باشیم.
آیا ایران همچنان به تامین مالی کبیری خواهد پرداخت، و آیا او حامیان مالی جدید را پیدا خواهد کرد یا خیر، زمان مشخص خواهد کرد.

Комментарии (0)

Оставить комментарий